درباره ما
زیر حرف زور نمی رم ، همیشه عاشق ، هیشه تنها لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات
|
آقای منعم، رئیس نیروگاه اتمی بوشهر گفتند: من دوره تحصیلم را در آلمان گذراندم. خانه ای اجاره کرده بودم و صبح به صبح که برای درس از خانه خارج می شدم، خانمی پشت پنجره می آمد و با من سلام و علیک می کرد. این خانم که حدود 50 سال سن داشت، منتظر بود که صدای بسته شدن در را بشنود و سرش را از پنجره بیاورد و با من سلام و علیک کند. من نیز ادب می کردم و جواب سلام او را می دادم و احوال پرسی می کردم تا این که روزی محل درسم به جای دیگری منتقل شد. چمدانم را بستم و از خانه خارج شدم. همین که در خانه به هم خورد، این خانم آمد و سلام کرد، من پس از جواب سلام، به او گفتم که من باید از شهر شما بروم و دیگر دیدار ما میسر نیست. تا این سخن را گفتم، شروع به گریه و ناله کرد. گفتم: خانم ببخشید، من آلمانی خوب بلد نیستم. مگر من اشتباهی کرده ام و به شما جسارتی شده است؟ او گفت: نه فرزندم، جسارتی نکردید. اما اگر شما بروید دیگر کسی نیست با من صحبت کند. کسی نیست سلام مرا جواب دهد. گفتم: مگر شما همسر نداری؟ گفت: چرا همسر دارم. اما همسرم خیلی کم به خانه می آید. گفتم: مگر شما بچه نداری؟ گفت: چرا، بچه دارم. اما بچه هایم مرا ترک کرده اند. در محیطی مثل محیط غرب، بیشترین ستم و ظلم سهم خانم ها است، چون تا زمانی که جمال، زیبایی و طراوت جوانی او هست، بدون هیچ ضابطه ای با او ارتباط برقرار می کنند. وقتی که زیبایی و جمال او از دست رفت، او را تنهای تنها وا می گذارند. این بی بند و باری که یکی از علل آن بی حجابی است، زیان بار ترین مصیبت را برای خود زن فراهم می آورد.
بنده به مناسبت دهه فجر انقلاب اسلامی سفری به آلمان داشتم. آقایی که در سفارت بود، گفت: من بیمار شدم و در بیمارستان بستری شدم. در مدتی که بستری بودم، دوستان به عیادت من می آمدند، هدیه می آوردند و دور بستر من می نشستند و با من انس می گرفتند. یکی از روزها هنگامی که وقت ملاقات تمام شد و دوستانم رفتند، به خانمی که در اتاق من بستری بود، یکی از کمپوت هایی که دوستانم هدیه آورده بودند، تعارف کردم. این خانم گفت که خوش به حال شما که رسم عیادت دارید. در طول مدتی که من در این بیمارستان بستری هستم، هیچ کس به عیادت من نیامده است. گفتم: شما اهل این شهر نیستی؟ گفت: چرا، اهل همین شهرم. گفتم: شاید فرزند نداری. گفت: اتفاقاً سه تا پسر دارم. گفتم: مگر شوهر نداری؟ گفت:چرا شوهر هم دارم. شوهرم مدتی است من را ترک کرده است. من پزشک هستم. اولین باری که می خواستم بیمارستان بیایم، فرزندانم یک بار تلفن کردند و به پزشک معالج من گفتند: آقای دکتر، فلانی مادر ما است. از وی مراقبت کن، همین و بس. سیری که در غرب پیش آمده است و همه سرمایه آن را به جلوه گری و بی پروایی می افکند، آخرش همین است. تنهایی برای بیشتر زن هایی که در غرب از حدود سن 35 و 40 بالاتر می روند، مصیبتی است. فرزندان از این ها می گسلند (جدا می شوند). چرا؟؟؟؟ برای این که در دوران کودکی محبتی ننوشیده اند تا بتوانند متقابلاً آن ار عرضه کنند. روزی با هواپیما به تبریز رفتم. از صندلی کنار من کاغذی آمد که فلانی یکی از برنامه های اخلاق در خانواده را در منزل ما اجرا کنید و با ما مصاحبه کنید. من زیر چشمی نگاهی کردم، دیدم یک خانمی خیلی کم پروا و کم حجاب و آقایی با ظاهر نه چندان دینی این درخواست را نوشته اند. به منزلشان رفتم و دیدم آنها بچه ای دارند، چهار پنج ساله در حالی که سن آقا چهل سال است. گفتم: شما چرا دیر ازدواج کرده اید؟؟ آن آقا گفت: در زمان طاغوت مسیر خانواده ها به سویی بود که الان در غرب رایج است و چون من این زندگی را دوست ندارم،قبل از انقلاب ازدواج نکردم. گفتم: مگر آنها چگونه هستند؟ او گفت: « وضعیت به این صورت است که عصر وقتی آقا به خانه بر می گردد، از یخچال خودش کره و مربای خود را بر می دارد و می خورد. خانم هم خسته و کوفته می آید و کره و مربای خود را از یخچال خودش بر می دارد و می خورد. بچه ها را صبح به مهد کودک می سپارند و عصر کشان کشان به خانه می آورند. » انقلاب که پیروز شد، جهت گیری ها عوض شد، من ازدواج کردم. به او گفتم: از خانمت چه می خواهی؟؟ گفت: دو چیز می خواهم که اگر این دو را داشته باشد حاضرم خودم را فدایش کنم. اول: خانه داری. دوست دارم خانه ام آراسته و منظم باشد. دوم: حجاب اسلامی. دوست دارم زنم پارسا و عفیف باشد. نگاه نامحرم را به سوی خود نکشاند، به نامحرم نگاه نکند و حجاب اسلامی را رعایت کند. شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آید. نویسنده به یاد فاطمه الزهرا(س) در شنبه 89/10/4 | نظر
کدنویسی : ثامن تم ::: گرافیک : دختر چادری Web Template By : Dokhtar-chadori.ir |
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسبها
.... محجوریت.... نه محدودیت.... (1), آزادی روابط (1), آستانه رضایت مندی (1), آسیب خانواده (1), ارزش بالای تربیت انسان در اسلام (1), اصل حجاب (1), افزایش تحریکات جنسی (1), افزایش غریزه جنسی (1), برهنگی امری شیطانی ... (1), پارسایی دامن (1), پارسایی زبان (1), پارسایی شکم (1), پوشش برتر (1), پیامبر اعظم (1), پیامد های بی پروایی (1), تحریک جوانان (1), تحریکات جنسی (1), تربیت فرزندان (1), تنهایی و ستم به خود زنان در غرب (1), تنوع طلبی (1), جاسوس انگلیسی (1), چادر (1), حجاب (1), حجاب از دست رفته (1), حجاب برتر (1), حجاب حق الله یا حق الناس (1), حدود حجاب (1), حساسیت بین زن و مرد (1), حق الله (1), حق الناس (1), خاطراتی از غرب (1), خنده (1), خون (1), دین وحجاب (1), رئیس نیروگاه اتمی بوشهر (1), زنان ناپاک (1), زیاده خواهی (1), شخصیت (1), شهیدان و حجاب (1), ضابطه مندی روابط (1), عریانی زن در غرب (1), عفت (1), فرشته (1), فطری بودن حجاب (1), قرآن (1), کاهش میل تشکیل خانواده در مردان (1), کشش جنسی زیاد (1), کشف حجاب از زن (1), گریه (1), مردان ناپاک (1), مردن زنان بد حجاب (1), منم گدای فاطمه (س) (1),
طراح قالب
|